بحران مسکن و آسیبهای جدید اجتماعی
رشد بی رویه قیمت مسکن در سالهای اخیر داشتن سرپناه را به دغدغه اصلی مردم تبدیل کرده، عدم دسترسی به مسکن مناسب یکی از مصادیق بارز سُر خوردن طبقه متوسط به درون طبقه فرودست از حیث اقتصادی است. عدم امکان تهیه مسکن مناسب برای بسیاری از افراد تحصیل کرده و طبقه متوسط ظهور اشکال جدیدی از سکونت را که گاه با آسیب های بسیاری نیز همراه است، موجب شده است.
به گزارش اخبار ساختمان، رشد عجیب قیمت مسکن در چند دهه اخیر و به ویژه در سه سال گذشته، سرپناه را از حقی بدیهی به کالایی لوکس که از دسترس بسیاری از گروههایی اجتماعی کم درآمد خارج شده، تبدیل کرده است.
افزایش شدید قیمت مسکن که از تهران و کلان شهرها به شهرستانهای کوچک نیز سرایت کرده، زندگی طبقه متوسط و فرودست شهرنشین را به شدت متاثر کرده و ضمن شکستن بسیاری از تابوهای فرهنگی، تغییراتی در بافت اجتماعی جامعه ایجاد و همچنین به شکل گیری اشکال مختلف سکونت منجر شده است. این سکونتهای اجباری به ویژه در میان تحصیل کردهها و طبقه متوسط آسیبهایی را به همراه دارد.
داشتن سرپناه رویای ماست!
تحت تاثیر دهههای ناکامی در سیاستگذاری برای تامین مسکن و بن خصوص تحت تاثیر بحران بسیار شدید اقتصادیای که به دنبال تحریمها کشور را فرا گرفته است، داشتن محلی برای زندگی را به بزرگترین دغدغه بسیاری از مردم تبدیل شده و از کیفیت زندگی شان شدیدا کاسته است. میانگین قیمت مسکن در تهران از آغاز دهه ۹۰ تا اردیبهشت امسال ۷،۹ برابر شده و از ۲ میلیون و ۱۶۶ هزار تومان به ۱۷ میلیون و ۶۶هزار تومان رسیده است.
شهرستانها نیز در مساله گرانی مسکن از الگوی تهران پیروی میکنند. افزایش قیمت مسکن و همزمان با آن عدم رشد دستمزدها در کنار بالا رفتن سرسام آور تورم، صاحب خانه شدن و حتی داشتن مسکن اجارهای مناسب را برای کارگرها و حتی بسیاری از کارمندان بخش دولتی و همچنین شاغلین بازار غیر رسمی به رویای دست نیافتنی تبدیل کرده است.
بر اساس آخرین سرشماری ۳۷ درصد از ۲۵ میلیون خانوار ایرانی و دستکم نیمی از جمعیت تهران اجارهنشین هستند. یک کارگر با حداقل دستمزد اگر تمامی حقوقش را پسانداز کند ۴۰۸ ماه یعنی سی و چهار سال طول میکشد تا با قیمتهای امروز بتواند صاحب خانه شود.
به اجبار مسکن از هم جدا شده ایم
علیرضا فارغ التحصیل رشته جغرافیا در مقطع فوق لیسانس از دانشگاه تهران است. او سه سال است که به دنبال ارتباطی عاشقانه ازدواج کرده و کاری نیز در سازمان محیط زیست تهران با حقوق ماهی سه میلیون تومان پیدا کرده است.
در زندگی این روزهای علیرضا و همسرش نه خبری از آن عشق اولیه است نه امیدی به آینده، علیرضا در خصوص شکل جدید زندگی اش میگوید: «در طول چند سال اخیر مجبور شدم خانه ام را هر سال به مناطق جنوبیتر شهر و در نهایت به کرج ببرم، در سال گذشته قیمت مسکن به حدی بالا رفت که در کرج هم مجبور به جا به جایی خانه به اطراف شدم تا این که امسال صاحب خانه گفت باید ۲ میلیون تومان اجاره بدهی، گفتم آخر با ماهی ۳ میلیون تومان حقوق چطور این اجاره را بپردازم؟ التماس هایم فایدهای نداشت؛ در نهایت دیدم چارهای جز تخلیه کردن خانه ندارم، بیش از یک ماه شبانه روز دنبال خانه گشتم، یا رهن بالا میخواستند یا اجاره بالا که از توان من خارج بود، در نهایت چارهای ندیدم جز اینکه همسرم را به خانه پدرم در شهرستان بفرستم و خودم ماهی یک بار یا هر زمان که بتوانم به نزد او برم، پدرم یک اتاق به او اختصاص داده و مخارجش را تامین میکند، به خاطر این شرایط بسیار شرمنده ام، به همسرم گفته مبادا خانوادهاش از این جریان بویی ببرند که شرمندهشان میشوم. خودم هم با یکی از دوستانم خانه مجردی بسیار کوچکی در نواب گرفته ایم. حالم بسیار بد است با زنی که روزی عاشقش بودم مرتب دعوا میکردیم و من بعضی از شبها به خانه نمیرفتم. مشکل، اما به همین جا ختم نمیشود، وقتی که همسرت را به شهرستان میفرستی شدیدا احساس تنهایی میکنی و نیازهای عاطفی و ... به سراغت میآید، پس از مدتی تحملت تمام میشود و .... این مدل زندگی فقط مختص به من نیست، بچههای دیگری که میشناسم وضعشان به مراتب از من بدتر است به عنوان مثال روح الله!»
کاش به عقب برمی گشتم
روح الله مشهدی و فارغ التحصیل رشته ادبیات است. همسرش هم دانشگاهی او و فارغ التحصیل رشته عربی است. روح الله برای مجلات و نشریات مختلف متون ادبی مینویسد و با پراید قسطی اش در اسنپ کار میکند. همسرش تا ۴ ماه پیش هفتهای چند ساعت تدریس خصوصی داشت، اما به خاطر کرونا کارش را از دست داد.
روح الله که در سن ۳۸ سالگی ازدواج کرده، پشیمان از کرده خود میگوید: «نمی دانم چرا این کار را کردم هم خودم بدبخت شدم هم دختر مردم، آخر مردی که از پس اجاره یک خانه ۴۰ متری برنمی آید غلط میکند زن میگیرد. پارسال به هر جان کندنی بود حوالی میدان اعدام یک خانه ۳۵ متری طبقه چهار بدون آسانسور اجاره کردم امسال صاحب خانه برای همان خانه درب و داغان یک میلیون و ششصد اجاره میخواهد من هم که توان پرداخت چنین اجارهای تازه با رهن ۵۰ تومان، را ندارم. همسرم باردار است، از پس انجام آزمایشهایش برنمیآیم، داروهای تقویتی که دکتر نوشته را هم نتوانستهایم بخریم، بارها به فکر افتادیم بچه را سقط کنیم، اما ترسیدم که بلایی سر همسرم بیاید و هر بار منصرف شدیم. هر چه در میآوردم را پول اجاره میدادم، دو هفته پیش مادر زنم آمد و وسایل همسرم را جمع کرد و به شهرستان رفتند. مادرم زنم گفت در شهرستان حداقل سقفی هست و خودشان هم از دختر و نوهشان نگهداری میکنند. بعد رفتن خانمم با ۴۰ تومن پول رهنی که داشتم یک واحد زیر همکف ۳۰ متری اجاره کردم. واقعا خسته شده ام؛ من به خیال خودم ادبیات خوانده بودم که شاعر و نویسنده شوم، اما الان فقط یک مرد درهم شکستهام که نه غروری نزد همسر و خانواده اش دارد و نه رویی برای دیدن ماهی یک بار همسرش. کاش زمان چند سال به عقب باز میگشت که هرگز ازدواج نکنم.»
شوگر ددی جذاب من!
پریسا فارغ التحصیل رشته حقوق است. مدتی در دفتر یک وکیل کار میکرد؛ وکیل که کارش رونق چندانی نداشت، از پس رهن و اجاره دفتر برنیامد و دفتر را بست، پریسا بیکار و پس از مدتی به بازریابی مشغول شد. کارش فروش لوازم تحریر و کمک آموزشی به مدارس بود. کرونا این کار را هم از او گرفت و پریسا دوباره بیکار شد. او در یک واحد مسکونی زیر همکف با دو دختر دیگر زندگی میکرد، یکی از همخانههایش از پس هزینههای زندگی در تهران برنیامد و به شهرستان و خانه پدری بازگشت، هم خانه دیگرش هم به خوابگاه خودگردان و یک اتاق ۸ نفره در پانسیونی نه چندان خوشنام رفت.
پریسا مستاصل و درمانده در حالی که ترجیح میداد بمیرد، اما به خانه پدر خشن و کنترل گرش بازنگردد، با مردی ۵۵ ساله، بازاری و با وضع مالی تقریبا خوب دوست شد.
پریسا در مورد حاج آقا میگوید: «خوب نزدیک به ۳۰ سال از من بزرگتره، اما مرد بدی نیست، مهربون و دست و دل بازه، خیلی سعی میکنه با لباس پوشیدن و مدل مو و اینا کاری کنه که فاصله سنی ۳۰ سال بینمون کمتر به نظر بیاد. البته برای من سن و سال مهم نیست. چون حاجی در واقع من را از برگشتن به اون جهنم نجات داده اگر اون نبود یا باید میرفتم تو خوابگاهها و پانسیونهایی که پر از کارگران جنسی و دخترهای معتاد است یا برمی گشتم شهرستان. البته رابطه با یک پیرمرد دشواریهای خودش رو دارد مخصوصا به لحاظ روحی، اما به نظرم میارزه مخصوصا که حاج آقای ما خیلی هم جذابه تازه گفته این خونه رو برام میخره، حالا مثلا میرفتم با یک پسر جوون ازدواجه میکردم، چه فایدهای داشت به چه دردی میخوره؟ مردی که پول نداره تا برای رهن خونه به زنی که دوستش داره کمک کنه نه برای زنی جذابه نه به درد میخوره»
سکونت اجباری و خطر اعتیاد
سعید ۳۳ ساله، فوق لیسانس و فارغ التحصیل مدیریت از دانشگاه تهران است، سعید کارمند جزء و پیمانی شرکتی در عسلویه بود، مشکلات تنفسی و بیماری او را وادار به ترک عسلویه و آمدن به تهران برای کار کرد.
او برای استخدام در یک شرکت مصاحبه کاری انجام داده است، سعید با ۷۰ میلیون تومان پول رهنی که دارد قادر به گرفتن خانه به تنهایی نیست و مجبور شده با پسری دیگر هم خانه شود، او در مورد این سکونت اجباری میگوید: «پیدا کردن هم خانهای که مثل خودم اهل هیچ خلافی نباشد تقریبا غیرممکن شده، پسرها دیگه اهل همه چی هستند، کشیدن گل و ماریجوانا دیگه عادی و پیش پا افتادس، مجبوری مدام کشیدنهای هم خونه ایت رو تحمل کنی و معلوم نیست تا کی بتونی طاقت بیاری و تحت تاثیر قرار نگیری، دوستای من که از طریق همین خونه مجردیها معتاد شدن کم نیستن، بدتر از اعتیاد روابط متعددی هست که دارن، هر ساعتی از شبانه روز ممکنه کسی رو بیارن خونه و تو مجبور باشی از خونه بزنی بیرون و ساعتها توی این پارکها ول بچرخی واقعا شرایط مزخرفیه»
دو زوج در یک خانه
زهره و امیرحسین بهیار بیمارستان هستند و به تازگی عقد کردند. آنها به این دلیل که پول کافی برای رهن و اجاره خانه نداشته اند به شکل جدیدی از سکونت روی آورده اند.
زهره میگوید: «ما نمیخواستیم به این زودی عقد کنیم، اما مجبور شدیم، چون پولمون به تک تک خانه اجاره کردن نمیرسید. به اصرار خانوادههامون عقد کردیم و تصمیم گرفتیم خونهای در نزدیکیهای محل کارمون در سبلان بگیریم، مشکل بزرگتر، اما رقم ترسناک کرایه خونهها بود که با حقوق بهیاری ما هیچ تناسبی نداشت. در همان زمان یکی از دوستام که از پایان نامه اش دفاع کرده بود و مجبور بود خوابگاه رو ترک کنه با من تماس گرفت و گفت میخواد با پسری که باهاش در ارتباطه و در یک کافی شاپ کار میکنه خونه بگیره، اما پولشان کمه. پیشنهاد داد که پولهامونو جمع کنیم و یه خونه دو خواب بگیریم که بتونیم از پس پرداخت اجاره بر بیاییم. امیرحسین اول بشدت مخالف بود و میگفت اصلا مگر همچین چیزی ممکنه؟ بتدریج، اما قانع شد و قبول کرد تا زمانی که بتونیم پس اندازی جمع کنیم به این شکل زندگی کنیم. درست است که قبول کرده، اما بشدت معذبه و هر روز به زمین و زمان فحش میده که مجبور شده به کارهایی که هرگز تصور نمیکرده، تن بده.»
بحران مسکن و زنجیره آسیبهای اجتماعی
دشواری برای تهیه مسکن سالهاست که به شکل یک بحران درآمده است. هر تابستان سقوط سطح زندگی مستاجران امری طبیعی است. از اندک سالهای پس از امضای برجام و ثبات اقتصادی نسبی که بگذریم، این روایت در تمام سالهای دهه ۹۰ خورشیدی ادامه داشته است. تغییر مکان زندگی و محل سکونت و افت مداوم کیفیت منزل یکی از واقعیتهای زندگی طبقات فرودست و طبقه متوسط در ایران بوده است. به خصوص طبقه متوسط شهری از این فرآیند بسیار اثر پذیرفته است.
بحران مسکن اما تنها به حوزه سرپناه محدود نمیماند و به دنبال خود زنجیرهای از آسیبهای فردی و اجتماعی را به دنبال دارد. زنجیرهای که گزارش حاضر به چند حلقه از آن اشاره کرد. خانه در تهران و همه ایران گران و گرانتر میشود و زندگی سختتر و باز هم سختتر؛ همین!
دیدار نیوز
افزایش شدید قیمت مسکن که از تهران و کلان شهرها به شهرستانهای کوچک نیز سرایت کرده، زندگی طبقه متوسط و فرودست شهرنشین را به شدت متاثر کرده و ضمن شکستن بسیاری از تابوهای فرهنگی، تغییراتی در بافت اجتماعی جامعه ایجاد و همچنین به شکل گیری اشکال مختلف سکونت منجر شده است. این سکونتهای اجباری به ویژه در میان تحصیل کردهها و طبقه متوسط آسیبهایی را به همراه دارد.
داشتن سرپناه رویای ماست!
تحت تاثیر دهههای ناکامی در سیاستگذاری برای تامین مسکن و بن خصوص تحت تاثیر بحران بسیار شدید اقتصادیای که به دنبال تحریمها کشور را فرا گرفته است، داشتن محلی برای زندگی را به بزرگترین دغدغه بسیاری از مردم تبدیل شده و از کیفیت زندگی شان شدیدا کاسته است. میانگین قیمت مسکن در تهران از آغاز دهه ۹۰ تا اردیبهشت امسال ۷،۹ برابر شده و از ۲ میلیون و ۱۶۶ هزار تومان به ۱۷ میلیون و ۶۶هزار تومان رسیده است.
شهرستانها نیز در مساله گرانی مسکن از الگوی تهران پیروی میکنند. افزایش قیمت مسکن و همزمان با آن عدم رشد دستمزدها در کنار بالا رفتن سرسام آور تورم، صاحب خانه شدن و حتی داشتن مسکن اجارهای مناسب را برای کارگرها و حتی بسیاری از کارمندان بخش دولتی و همچنین شاغلین بازار غیر رسمی به رویای دست نیافتنی تبدیل کرده است.
بر اساس آخرین سرشماری ۳۷ درصد از ۲۵ میلیون خانوار ایرانی و دستکم نیمی از جمعیت تهران اجارهنشین هستند. یک کارگر با حداقل دستمزد اگر تمامی حقوقش را پسانداز کند ۴۰۸ ماه یعنی سی و چهار سال طول میکشد تا با قیمتهای امروز بتواند صاحب خانه شود.
به اجبار مسکن از هم جدا شده ایم
علیرضا فارغ التحصیل رشته جغرافیا در مقطع فوق لیسانس از دانشگاه تهران است. او سه سال است که به دنبال ارتباطی عاشقانه ازدواج کرده و کاری نیز در سازمان محیط زیست تهران با حقوق ماهی سه میلیون تومان پیدا کرده است.
در زندگی این روزهای علیرضا و همسرش نه خبری از آن عشق اولیه است نه امیدی به آینده، علیرضا در خصوص شکل جدید زندگی اش میگوید: «در طول چند سال اخیر مجبور شدم خانه ام را هر سال به مناطق جنوبیتر شهر و در نهایت به کرج ببرم، در سال گذشته قیمت مسکن به حدی بالا رفت که در کرج هم مجبور به جا به جایی خانه به اطراف شدم تا این که امسال صاحب خانه گفت باید ۲ میلیون تومان اجاره بدهی، گفتم آخر با ماهی ۳ میلیون تومان حقوق چطور این اجاره را بپردازم؟ التماس هایم فایدهای نداشت؛ در نهایت دیدم چارهای جز تخلیه کردن خانه ندارم، بیش از یک ماه شبانه روز دنبال خانه گشتم، یا رهن بالا میخواستند یا اجاره بالا که از توان من خارج بود، در نهایت چارهای ندیدم جز اینکه همسرم را به خانه پدرم در شهرستان بفرستم و خودم ماهی یک بار یا هر زمان که بتوانم به نزد او برم، پدرم یک اتاق به او اختصاص داده و مخارجش را تامین میکند، به خاطر این شرایط بسیار شرمنده ام، به همسرم گفته مبادا خانوادهاش از این جریان بویی ببرند که شرمندهشان میشوم. خودم هم با یکی از دوستانم خانه مجردی بسیار کوچکی در نواب گرفته ایم. حالم بسیار بد است با زنی که روزی عاشقش بودم مرتب دعوا میکردیم و من بعضی از شبها به خانه نمیرفتم. مشکل، اما به همین جا ختم نمیشود، وقتی که همسرت را به شهرستان میفرستی شدیدا احساس تنهایی میکنی و نیازهای عاطفی و ... به سراغت میآید، پس از مدتی تحملت تمام میشود و .... این مدل زندگی فقط مختص به من نیست، بچههای دیگری که میشناسم وضعشان به مراتب از من بدتر است به عنوان مثال روح الله!»
کاش به عقب برمی گشتم
روح الله مشهدی و فارغ التحصیل رشته ادبیات است. همسرش هم دانشگاهی او و فارغ التحصیل رشته عربی است. روح الله برای مجلات و نشریات مختلف متون ادبی مینویسد و با پراید قسطی اش در اسنپ کار میکند. همسرش تا ۴ ماه پیش هفتهای چند ساعت تدریس خصوصی داشت، اما به خاطر کرونا کارش را از دست داد.
روح الله که در سن ۳۸ سالگی ازدواج کرده، پشیمان از کرده خود میگوید: «نمی دانم چرا این کار را کردم هم خودم بدبخت شدم هم دختر مردم، آخر مردی که از پس اجاره یک خانه ۴۰ متری برنمی آید غلط میکند زن میگیرد. پارسال به هر جان کندنی بود حوالی میدان اعدام یک خانه ۳۵ متری طبقه چهار بدون آسانسور اجاره کردم امسال صاحب خانه برای همان خانه درب و داغان یک میلیون و ششصد اجاره میخواهد من هم که توان پرداخت چنین اجارهای تازه با رهن ۵۰ تومان، را ندارم. همسرم باردار است، از پس انجام آزمایشهایش برنمیآیم، داروهای تقویتی که دکتر نوشته را هم نتوانستهایم بخریم، بارها به فکر افتادیم بچه را سقط کنیم، اما ترسیدم که بلایی سر همسرم بیاید و هر بار منصرف شدیم. هر چه در میآوردم را پول اجاره میدادم، دو هفته پیش مادر زنم آمد و وسایل همسرم را جمع کرد و به شهرستان رفتند. مادرم زنم گفت در شهرستان حداقل سقفی هست و خودشان هم از دختر و نوهشان نگهداری میکنند. بعد رفتن خانمم با ۴۰ تومن پول رهنی که داشتم یک واحد زیر همکف ۳۰ متری اجاره کردم. واقعا خسته شده ام؛ من به خیال خودم ادبیات خوانده بودم که شاعر و نویسنده شوم، اما الان فقط یک مرد درهم شکستهام که نه غروری نزد همسر و خانواده اش دارد و نه رویی برای دیدن ماهی یک بار همسرش. کاش زمان چند سال به عقب باز میگشت که هرگز ازدواج نکنم.»
شوگر ددی جذاب من!
پریسا فارغ التحصیل رشته حقوق است. مدتی در دفتر یک وکیل کار میکرد؛ وکیل که کارش رونق چندانی نداشت، از پس رهن و اجاره دفتر برنیامد و دفتر را بست، پریسا بیکار و پس از مدتی به بازریابی مشغول شد. کارش فروش لوازم تحریر و کمک آموزشی به مدارس بود. کرونا این کار را هم از او گرفت و پریسا دوباره بیکار شد. او در یک واحد مسکونی زیر همکف با دو دختر دیگر زندگی میکرد، یکی از همخانههایش از پس هزینههای زندگی در تهران برنیامد و به شهرستان و خانه پدری بازگشت، هم خانه دیگرش هم به خوابگاه خودگردان و یک اتاق ۸ نفره در پانسیونی نه چندان خوشنام رفت.
پریسا مستاصل و درمانده در حالی که ترجیح میداد بمیرد، اما به خانه پدر خشن و کنترل گرش بازنگردد، با مردی ۵۵ ساله، بازاری و با وضع مالی تقریبا خوب دوست شد.
پریسا در مورد حاج آقا میگوید: «خوب نزدیک به ۳۰ سال از من بزرگتره، اما مرد بدی نیست، مهربون و دست و دل بازه، خیلی سعی میکنه با لباس پوشیدن و مدل مو و اینا کاری کنه که فاصله سنی ۳۰ سال بینمون کمتر به نظر بیاد. البته برای من سن و سال مهم نیست. چون حاجی در واقع من را از برگشتن به اون جهنم نجات داده اگر اون نبود یا باید میرفتم تو خوابگاهها و پانسیونهایی که پر از کارگران جنسی و دخترهای معتاد است یا برمی گشتم شهرستان. البته رابطه با یک پیرمرد دشواریهای خودش رو دارد مخصوصا به لحاظ روحی، اما به نظرم میارزه مخصوصا که حاج آقای ما خیلی هم جذابه تازه گفته این خونه رو برام میخره، حالا مثلا میرفتم با یک پسر جوون ازدواجه میکردم، چه فایدهای داشت به چه دردی میخوره؟ مردی که پول نداره تا برای رهن خونه به زنی که دوستش داره کمک کنه نه برای زنی جذابه نه به درد میخوره»
سکونت اجباری و خطر اعتیاد
سعید ۳۳ ساله، فوق لیسانس و فارغ التحصیل مدیریت از دانشگاه تهران است، سعید کارمند جزء و پیمانی شرکتی در عسلویه بود، مشکلات تنفسی و بیماری او را وادار به ترک عسلویه و آمدن به تهران برای کار کرد.
او برای استخدام در یک شرکت مصاحبه کاری انجام داده است، سعید با ۷۰ میلیون تومان پول رهنی که دارد قادر به گرفتن خانه به تنهایی نیست و مجبور شده با پسری دیگر هم خانه شود، او در مورد این سکونت اجباری میگوید: «پیدا کردن هم خانهای که مثل خودم اهل هیچ خلافی نباشد تقریبا غیرممکن شده، پسرها دیگه اهل همه چی هستند، کشیدن گل و ماریجوانا دیگه عادی و پیش پا افتادس، مجبوری مدام کشیدنهای هم خونه ایت رو تحمل کنی و معلوم نیست تا کی بتونی طاقت بیاری و تحت تاثیر قرار نگیری، دوستای من که از طریق همین خونه مجردیها معتاد شدن کم نیستن، بدتر از اعتیاد روابط متعددی هست که دارن، هر ساعتی از شبانه روز ممکنه کسی رو بیارن خونه و تو مجبور باشی از خونه بزنی بیرون و ساعتها توی این پارکها ول بچرخی واقعا شرایط مزخرفیه»
دو زوج در یک خانه
زهره و امیرحسین بهیار بیمارستان هستند و به تازگی عقد کردند. آنها به این دلیل که پول کافی برای رهن و اجاره خانه نداشته اند به شکل جدیدی از سکونت روی آورده اند.
زهره میگوید: «ما نمیخواستیم به این زودی عقد کنیم، اما مجبور شدیم، چون پولمون به تک تک خانه اجاره کردن نمیرسید. به اصرار خانوادههامون عقد کردیم و تصمیم گرفتیم خونهای در نزدیکیهای محل کارمون در سبلان بگیریم، مشکل بزرگتر، اما رقم ترسناک کرایه خونهها بود که با حقوق بهیاری ما هیچ تناسبی نداشت. در همان زمان یکی از دوستام که از پایان نامه اش دفاع کرده بود و مجبور بود خوابگاه رو ترک کنه با من تماس گرفت و گفت میخواد با پسری که باهاش در ارتباطه و در یک کافی شاپ کار میکنه خونه بگیره، اما پولشان کمه. پیشنهاد داد که پولهامونو جمع کنیم و یه خونه دو خواب بگیریم که بتونیم از پس پرداخت اجاره بر بیاییم. امیرحسین اول بشدت مخالف بود و میگفت اصلا مگر همچین چیزی ممکنه؟ بتدریج، اما قانع شد و قبول کرد تا زمانی که بتونیم پس اندازی جمع کنیم به این شکل زندگی کنیم. درست است که قبول کرده، اما بشدت معذبه و هر روز به زمین و زمان فحش میده که مجبور شده به کارهایی که هرگز تصور نمیکرده، تن بده.»
بحران مسکن و زنجیره آسیبهای اجتماعی
دشواری برای تهیه مسکن سالهاست که به شکل یک بحران درآمده است. هر تابستان سقوط سطح زندگی مستاجران امری طبیعی است. از اندک سالهای پس از امضای برجام و ثبات اقتصادی نسبی که بگذریم، این روایت در تمام سالهای دهه ۹۰ خورشیدی ادامه داشته است. تغییر مکان زندگی و محل سکونت و افت مداوم کیفیت منزل یکی از واقعیتهای زندگی طبقات فرودست و طبقه متوسط در ایران بوده است. به خصوص طبقه متوسط شهری از این فرآیند بسیار اثر پذیرفته است.
بحران مسکن اما تنها به حوزه سرپناه محدود نمیماند و به دنبال خود زنجیرهای از آسیبهای فردی و اجتماعی را به دنبال دارد. زنجیرهای که گزارش حاضر به چند حلقه از آن اشاره کرد. خانه در تهران و همه ایران گران و گرانتر میشود و زندگی سختتر و باز هم سختتر؛ همین!
دیدار نیوز
تازهترین اخبار ساختمان
علل افزایش نقش مسکن در سبد هزینه خانوار چیست؟
جزئیات فروش املاک مازاد بانک مسکن در دی ماه
زمان صدور پروانه ساختمان باید کاهش پیدا کند
بلاتکلیفی پروژه سهند کاشانه آراز در پردیس
رشد قیمت مسکن در جنوب تهران بیشتر است
علت فاجعه ریزش ساختمان در اهواز چه بود؟
اهمیت خدمات روبنایی و زیربنایی در طرح مسکن ملی
خانه دار شدن در ایران یک رویاست
جدیدترین مدلهای کابینت 2025: راهنمای جامع انتخاب کابینت برای خانه شما
مشکلات مسکن در کوتاه مدت حل شدنی نیست
تغییرات بازار اجاره مسکن به نفع اجاره نشینان
مباحث 23 گانه مقررات ملی ساختمان (ضوابط ساخت و ساز)
اکسید منیزیم؛ نسل جدید پانلها در ساختمانسازی
همه چیز درباره ژل میکروسیلیس، کاربرد، مزایا و انواع آن
فوم xps از کجا بخرم ؟
پربازدیدترین اخبار
علت فاجعه ریزش ساختمان در اهواز چه بود؟
رشد قیمت مسکن در جنوب تهران بیشتر است
بلاتکلیفی پروژه سهند کاشانه آراز در پردیس
زمان صدور پروانه ساختمان باید کاهش پیدا کند
زمین رایگاه دولتی به کدام خانواده ها تعلق می گیرد؟
جزئیات فروش املاک مازاد بانک مسکن در دی ماه
علل افزایش نقش مسکن در سبد هزینه خانوار چیست؟
تغییرات بازار اجاره مسکن به نفع اجاره نشینان
مشکلات مسکن در کوتاه مدت حل شدنی نیست
جدیدترین مدلهای کابینت 2025: راهنمای جامع انتخاب کابینت برای خانه شما
خانه دار شدن در ایران یک رویاست
بى برقى موجب كاهش 30 درصدى تولید شده است
اهمیت خدمات روبنایی و زیربنایی در طرح مسکن ملی
دوپینگ ناکام بودجه اداره شهر تهران با املاک شهر
علت جاماندگی ساخت مسکن دولتی از تقاضا چیست؟